تاثیر پیاده روی بر درمان سرطان پستان

تاثیر پیاده روی بر درمان سرطان پستان

در مجموعه مقالات مجله لیلی لند در خصوص انواع موضوعات زیبایی و سلامت مطالبی نگاشته شده است. که اطلاعات مفید به خوانندگان خود می‌دهد. اما در این مقاله که مستقیما ترجمه شده است؛ نمی‌خواهیم در خصوص عوارض، راهکارها، داروها، بایدها و نبایدهای درمان سرطان پستان با هم سخن بگوییم.

این مطلب در مورد یک تجربه شخصی می‌باشد. خاطرات فردی که خود با سرطان سینه دست و پنجه نرم کرده است و آنرا شکست داده است. شاید شنیدن تجربیات او برای خوانندگان مجله لیلی لند مفید فایده باشد. مطلب (تاثیر پیاده روی بر درمان سرطان پستان) یک تجربه شخصی نسبت به این سرطان و تاثیر پیاده روی بر روی آن است. آنچه در ادامه می‌خوانید یک روش درمانی و یک توصیه پزشکی نیست، لطفا اگر در شرایط مشابه قرار دارید برای انجام آنچه که در ادامه این مطلب از زبان راوی خاطره می‌خوانید با پزشک متخصص خود مشورت کنید. شاید راهکارهای راوی برای مقابله با سرطان سینه‌اش برای شما مشخصا مفید نباشد.

چگونه راه رفتن روند درمان سرطان پستان مرا تغییر داد؟

در تاریکی یک صبح زود، در یکی از خیابان‌های پر رفت و آمد نیویورک در مرکز شهر که معمولا در این ساعات صبح مملو از اتومبیل بود. با دریایی از زنانی رو به رو شدم که همه با لباس‌های صورتی به خیابان آمده بودند، زنان در هر سن و سال و با هر نوع ملیت عقیده و اعتقاداتی، امروز و در این خیابان دور هم جمع شده بودیم تا اعلام همبستگی کنیم با زنانی که مبتلا به سرطان سینه شده‌اند. و همچنین یاد و خاطره کسانی که بر اثر این نوع سرطان از میان ما رفته‌اند را گرامی بداریم اما من در این راهپیمایی نمادین چه می‌کردم، بیشتر برای نوعی حس نوع دوستی و همبستگی و برای قوت بخشیدن به دوستانی که به تازگی با آنها آشنا شدم آمده بودم من بخشی از وقت هفتگی خود را صرف جمع آوری کمک‌های مالی و معنوی برای کسانی می‌کردم که به سرطان سینه مبتلا شده بودند و بیمه اجتماعی مناسبی هم از آنها حمایت نمی‌کرد. باور پذیر نبود که مردم به چه میزان کمک‌های خیر خواهانه می‌کردند، در هفته‌های اول حتی بدون فعالیت چشمگیری در آن مجموعه توانستیم کمک‌های مالی خوبی جمع آوری کنیم، من تحت تاثیر قرار گرفتم و خدا را بخاطر آن شکر می‌کردم که شاهد غرور و عشقی بودم که زنان سالم به زنان سرطانی داشتند و هر چه می‌توانستند کمک‌های مالی و معنوی به آنها می‌کردند. در این میان من دیدگاه دیگری بدست آوردم و یک تجربه فوق العاده بود.

چگونه سرطان پستان به سراغم آمد؟

بر خلاف زنانی که در اطرافم کار می‌کردند و در آن مجموعه خیر خواهانه به من کمک می‌کردند، من تا آن زمان ارتباطی با سرطان سینه نداشتم و حتی تصور هم نمی‌کردم که دچار آن شوم، تا اینکه در یک غربالگری داوطلبانه برای تشخیص سرطان سینه شرکت کردم و پزشکان این نوع سرطان را در من تشخیص دادند! ابتدا افسرده و نگران بودم. من در خیریه کمک به سرطان سینه بودم تا به همه زنانی که با سرطان مبارزه می‌کنند و کسانی که هنوز تشخیص داده نشده‌اند، احترام بگذارم. اما تصور نمی‌کردم که خود نیز یکی از آنها باشم. جهان من وارونه شد و بزرگترین چالش زندگی‌ام به سراغم آمده بود؛ لحظه‌ای به یاد خاطره روز پیاده روی عمومی در خیابان برای همدردی با زنانی افتادم که سرطان سینه داشتند و به یاد بازماندگان آن روز کسانی که با بیماری مبارزه کرده و پیروز شده بودند و البته به یاد کسانی که از دست داده بودیم، لحظه ای در غم و امید غوطه ور شدم با خود در دنیای تنهایی، به یاد یک همسایه شگفت انگیزم افتادم که خود بصورت افتخاری به مجموعه ما پیوسته بود. او یک صفحه مجازی تهیه کرده بود که در آن افرادی خاطراتشان را با هم در موضوع سرطان سینه به اشتراک می‌گذاشتند، تعداد آنها کم نبود و نوشته‌ها بعضا شامل خاطرات کسانی بود که دیگر زنده نبودند؛ غمگین کننده بود و البته برخی از خاطرات و نوشته ها امید بخش بودند.

چگونه برنامه پیاده روی شروع شد؟

من پس از تجربیاتی که در موسسه خیریه برای جمع آوری کمک‌های مالی داشتم. به این موضوع پی بردم که جمع آوری کمک‌های مالی چندان دشوار نیست، انگیزه‌ای بدست آوردم تا دیگران را دعوت کردم تا تجربه سرطان خود را به اشتراک بگذارند. در ابتدا با کسانی که می شناختم شروع کردم آن صفحه مجازی را بخاطر دارید؟ در آنجا سعی کردم تجربیات را جمع آوری کنم، مطالب مفیدی مانند: تجربیات بیماران در رابطه با مراکز پزشکی داروها و خدمات بهداشتی مفید در رابطه با سرطان سینه دیگر آن صفحه مجازی فقط یادآوری خاطرات تلخ و شیرین نبود، بلکه یک منبع برای یافتن هر آنچه که زنان دارای سرطان سینه به آن احتیاج داشتند بود. در ادامه این فعالیت همزمان نیز خودم درمان را زیر نظر پزشکان متخصص شروع کردم. تا اینکه ایده پیاده روی به ذهنم رسید یک کمپین پیاده روی برای زنان دارای سرطان سینه تشکیل شد.

کمپین پیاده روی برای درمان سرطان پستان چه کار هایی انجام می‌داد؟

در ابتدا معنای واقعی پیاده روی برای این کمپین مانند پیاده روی آن روز بزرگ در خیابان تنها یک معنای انتزاعی داشت و حقیقت بیرونی برای ورزش کردن نبود. تفاوت این کمپین با کار‌هایی که در مرکز خیریه انجام می‌دادم این بود که من مشتاقانه منتظر درخواست پول از مردم نبودم، همان همسایه شگفت انگیزی که پش تر در مورد او صحبت کردیم در همان صفحه مجازی داستان خود را به اشتراک گذاشت و من فهمیدم او در دوران نوجوانی مادرش را بر اثر ابتلا به سرطان سینه از دست داده است؛ و امروز هم عضو افتخاری موسسه خیریه ما بود.

من هیچ وقت این را درباره او نمی‌دانستم. این زن در تمام طول مدتی که من به موسسه خیریه پیوسته بودم مرا تشویق کرده بود. در یک لحظه درد عمیق از دست دادن مادرش را با خواندن داستان زندگی او در صفحه مجازی تجربه کردم و احساس هم دردی با او داشتم. او زمانی به من کمک کرد که به موسسه خیریه بپیوندم که خودم نمی‌دانستم مبتلا به سرطان سینه شده‌ام. از آن روز شش نفر از زنانی که می‌شناختم و در صفحه مجازی من وهمسایه‌ام خاطراتشان و تجربیاتشان را به اشتراک گذاشته بودند؛ از میان ما رفتن و درد عمیقی در من بوجود آمد.

تاثیر پیاده روی بر درمان سرطان پستان
تاثیر پیاده روی بر درمان سرطان پستان

تاثیر تشکیل این کمپین

همین موضوع باعث شد من به این فکر برسم که می‌بایست موضوع پیاده روی از حالت انتزاعی خود خارج شود. با کمک برخی از دوستانم و با مشورت از متخصصین ورزشی یک برنامه بلند مدت پیاده روی و ورزشی طراحی کردم که بصورت روزانه و همگانی آنرا به اجرا در آوریم. در برنامه شرکت کردم، وقتی ثبت نام کردم که 20 مایل ( معادل سی و دو کیلومتر ) راه بروم، عصبی شدم. این مسافت طولانی برای کسی است که ورزش می‌کند اما به هیچ وجه من یک ورزشکار نبودم.

من تردید داشتم که از برنامه تمرینی خودم پیروی کنم یا اینکه می‌توانم پیاده روی را تمام کنم. برنامه تمرینی ما اینچنین بود؛ هر هفته مخلوطی از 3 روز پیاده روی، 2 روز تمرین قدرتی و 2 روز استراحت با کشش فراوان قبل و بعد از پیاده روی.

این برای من در ابتدا بسیار مشکل بنظر می‌رسید. پیاده روی همه روزه بود من در ساعت همیشگی برای پیاده روی آماده می‌شدم و هنگامی که فرزندانم در مدرسه بودند به راحتی برنامه تمرینی روزانه را انجام می‌دادم. در ابتدا قدم هایم را می‌شمردم این به من کمک می‌کرد که بتوانم هر روز بیشتر تلاش کنم، در هر هفته می‌توانستم به راحتی به رکورد هفته پیش خود یک یا دو مایل اضافه کنم؛ که بسیار جای خوشحالی بود.

در این پیاده روی‌ها با دوستان خود بیشتر صحبت می‌کردیم و با هم نزدیکتر می‌شدیم؛ این در حالی بود که در صفحه مجازی خود نیز با آنها آشنا بودم، اما در حین پیاده روی‌های طولانی روزمره ما با هم در خصوص داستان‌های زندگی‌مان صحبت می‌کردیم و این فوق العاده بود. در هفته‌های ابتدایی یاد گرفتم که چگونه بطور صحیح پیاده روی کنم. پیاده روی این فرصت را به من داد تا با گروه زنان سرطانی که با هم برای ورزش جمع می‌شدیم، مکالمات عمیق تری داشته باشم و هر روز به هم نزدیکتر بشویم. حتی توانستم با برخی از زنان محله‌هایمان پیاده روی‌های مفرهی در آخر هفته‌ها داشته باشیم، که مملو از خنده‌ها و خوشحالی‌ها بود. دقیقا مانند شب‌های مهمانی دخترانه در دوران مدرسه. پیاده روی‌های طولانی فرصت‌های شگفت انگیزی برای ارتباط میان اعضای گروه بزرگ ما بود.

تاثیر روانی پیاده روی‌ها چگونه بود؟

پیاده روی برای من عالی بود، و باعث شد احساس خوشبختی داشته باشم. من مدتی از تمرین خود را به تنهایی سپری کرده بودم، هنگامی که گروهمان برای ورزش آماده نبود. در آن زمان همیشه به دنبال مناطق سرسبز و سایه دار برای پیاده روی در شهر می‌گشتم، تا اینکه یک پارک را در نزدیکی خانه خود کشف کردم. در روزهای ابتدایی پیاده روی هدفون خود را گم کردم و مجموعه موسیقی که در هنگام پیاده روی به آن گوش می‌دادم نیز با آن گم شد. سکوت در ذهنم برای لحظه‌ای ناامید کننده بود، اما بعد به آن عادت کردم و فهمیدم که پیاده روی‌های آرام برای من خوب است، و دیگر پیاده روی‌ها برای من مانند یوگا و مدیتیشن شده بود آرام بخش و درونی.

تاثیر پیاده روی بر روی جسمم چگونه بود؟

من طی 8 هفته قبل از پایان دوره تمرینی، در حدود 200 مایل قدم زدم. من نمی‌توانم این را باور کنم، من یک ورزشکار نیستم و هرگز نبوده‌ام. این اولین باری بود که خودم را در یک برنامه تمرینی قرار دادم و برای من خوب بود.

هر هفته می‌توانستم بگویم پیاده روی طولانی تر و سریعتر برایم راحت تر بود. همچنین زمان ریکاوری من کوتاه تر و کوتاه تر شد. من می توانستم مایل‌ها راه بروم، حرکات خود را انجام دهم و بعد از آن روز خود را بدون خستگی و چرت زدن شروع کنم، اشتهای من که به واسطه دارو‌های مصرفی مختل شده بود، بهبود یافت و من از خوردن لذت می‌بردم. در دوره درمان وزن کم نکردم، آزمایشات بالینی نشان داد که بدن من بخوبی با سرطان مبارزه کرده است و آنرا به عقب رانده.

امروز با بهبودی کامل هنوز هم برنامه تمرینی برای روز خود دارم و از آن لذت می‌برم و هر چند ماه برای تست به بیمارستان مراجعه می‌کنم؛ زیرا سرطان هنوز در درون من است. اما خاموش و شکست خورده؛ من قوی شده‌ام و او را شکست داده‌ام. هنوز هم برای جمع آوری کمک به خیریه می‌روم ، برنامه‌های پیاده روی گروهی را انجام می‌دهم و البته برنامه‌های شخصی خودم را هم دنبال می‌کنم و همچنین صفحه شخصی خود را نیز اداره می‌کنم. با همسر و فرزندانم به مسافرت و تفریح می‌روم و آنها از اینکه من توانستم سرطان را شکست دهم بسیار خوشحال هستند و من نیز علاوه بر تجربه پیروزی بر سرطان، طعم شیرین در کنار خانواده و دوستانم بودن را به خوبی احساس می‌کنم و ایمان دارم تلاش‌های ما برای انجام پیاده روی ارزش بالایی داشت. زیرا که نه تنها به من بلکه به بسیاری از اطرافیانم کمک کرد که احساس بسیار خوبی داشته باشند.

توصیه نهایی برای مبتلایان برای درمان سرطان پستان

من مطمئن هستم که پیاده روی به همان اندازه که به من کمک کرد تا بهبود یابم به دیگران نیز کمک خواهد کرد؛ حتی تاثیر آن از کمک‌های مالی که من در موسسه خیره جمع آوری می‌کنم بیشتر است. این اعتقاد شخصی من است. در این مدت دوستی عمیق با اطرافیانم، حس کردم که به من بسیار کمک کرد. و اکنون هم سالم‌تر از پیش زندگی می‌کنم و هم خوشحال‌تر از زمانی که نمی‌دانستم به سرطان مبتلا شده‌ام. شاید سرطان بزرگترین چالش و غم زندگی‌ام را به من داد؛ اما من نیز در مقابل، بهترین روز‌ها را از آن بدست آوردم و برای خود یک زندگی شاد و مفره ساختم که از هر لحظه آن لذت می‌برم.

داستان من امروز برای تشویق شماست که برای شادی بیشتر تلاش کنید. شاید شما هیچگاه دچار یک چالش مانند من نشوید؛ اما فرصت این را خواهید داشت تا یک زندگی شادتر برای خود و دیگران بسازید. توصیه من این است که حتی اگر کاملا احساس سلامتی می‌کنید، هر از چند گاهی برای تست سرطان به پزشک مراجعه کنید. این برای شما ضرری به همراه ندارد؛ بخصوص اگر در دوران میان‌سالی و پیری قرار دارید.

در آخر اگر در زندگی فرصتی برای داوطلب شدن در یک برنامه ورزشی بدست آوردید با شوق به سوی آن بروید.

 

منابع:

https://blogs.webmd.com/webmd-doctors/20191028/how-the-breast-cancer-walk-changed-me

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *